طوطی کوچولوی پانزده ماهه
پانزده ماهگی نورای عزیزم در ساحل زیبای خزر نورای عزیزم پانزده ماهه شدی و خانم تر و شیرین تر از همیشه خصوصا اینکه مثل طوطی هرلغت و کلمه ای رو که زبونت بچرخه تکرار می کنی و هر روز دامنه لغاتی که یاد می گیری بیشتر و بیشتر میشه.بابا و مامان رو که کاملا از بر شدی مثلا وقتی بابا دعوات کنه میای به من شکایتشو می دی و با ناراحتی می گی بابا د ،اب رو هم خیلی زود به زبون اوردی و وقتی که اب بخوای باید بلافاصله برات فراهم کنیم در غیراین صورت نتیجش جیغ و داد و گریه.هرچند که این روزا به خاطردوتا دندون پاینی که در حال رویشه خیلی عتش داری و دلت می خواد همش اب بخوری تا کمی از درد لث...
نویسنده :
مامان نورا
15:10
قدم های کودکانه
سلام به تو که واسم یه دنیایی یه دنیایی که اگه همه چیزشم بی ارزش باشه با وجود تو با بهترینه نورای نازم قدم های کوچولوت مبارک نور و روشنایی چشمان من می بوسمت با تمام وجودم نمی دونی چقدر این روزا خوشحالم وقتی راه رفتنتو میبینم انگار زمین خدا این خاک پاک هم چشماشو باز کرده و در حال تماشای زیبایی قدم های توست و از این که پاهای کوچیکت صورت خاکیشو می بوسه غرق در شادی شده. این پاپوشای کوچولو موچولو رو تا یکی دو ماهگیت واست می پوشیدم خیلی دوسشون داشتم وقتی واست می پوشیدم خیلی با نمک می شدی ...
نویسنده :
مامان نورا
2:47
نوپای چهارده ماهه
سلام به یکی دونه قلبم... به عزیز دردونم... به تنها گل خوش بوی زندگیم... &nb...
نویسنده :
مامان نورا
20:54
فرشته کوچولوها به وبلاگ نورا جونم خوش امدید
سلام به روی ماهت پروردگارا،مهربانا! بهترین هدیه عمرم را تو به من دادی،آنرا بر من ببخش و همراهم باش تا رساندن فرشته من بر اوج قله های موفقیت ونشاندن شاهین بخت و اقبال بر شانه های ظریف و کوچکش... ...
نویسنده :
مامان نورا
2:00
تاتی تاتی نفسم
ماهگردت مبارک نازنینم... بهترینم... سلام به یکی یدونه خودم،به عزیز دردونم،به گل تو خونم، به ماه اسمونم، به دختر شیرین زبونم... عزیزه دلم اصلا باورم نمیشه که به این زودی سیزده ماهه زیبا و دوست داشتنی از زمان تولدت گذشته و حالا تو همون دختر کوچولویی که تو روزای اول تولدت وقتی می خواستم بغلت بگیرم انقدر کوچولو بودی که می ترسیدم از دستم بیفتی واسه خودت خانمی شدی و به خصوص که این روزا با هم تمرین راه رفتن می کنیم دیگه چیزی نمونده که خودت به تنهایی راه بر...
نویسنده :
مامان نورا
0:1
مادر یعنی باز هم بهانه مادرگرفتن
مادر يعني به تعداد همه روزهاي گذشته تو، صبوري! مادر يعني به تعداد همه روزهاي آينده تو ،دلواپسي! مادر يعني به تعداد آرامش همه خوابهاي کودکانه تو، بيداري ! مادر يعني بهانه بوسيدن خستگي دستهايي که عمري به پاي باليدن تو چروک شد! مادر يعني بهانه در آغوش کشيدن زني که نوازشگر همه سالهاي دلتنگي تو بود! مادر يعني باز هم بهانه مادر گرفتن.... امروز مجالی است تا بار دیگر، کودکی هایمان، در آغوش مهربان مادر رها شوند و به یاد بیاوریم که وسعت هیچ آسمانی، به اندازه عطوفت های مادر نیست و با ارزش تر از مادر، واژه ای در فرهنگ مهربانی ها نیست. در این روزگار رنگ و رو رفته، لبخند مادر، ناب ترین تصویر است...
نویسنده :
مامان نورا
14:5